پادشاهی خردمند بودم در سرزمین خویش ولی در دنیای واقعی کودکی بیش نبودم ...
مخاطب نوشته هایی بودم که خودم می نوشتم و درباریان شعرهای خودم را برایم می خواندند در اواخر سلطنت نیز نقاشی می کردم و به دیوار قصر می اویختم باغبان رویاهای خویش نیز بودم
مطمعنم هیچ کودکی دنیایی به بزرگی من نداشت .
گاهی دست خواهرم را می گرفتم و به دنیای خود می اوردم
برای دیگران کودکی لجباز بازیگوش و بی فکر بودم ولی در دنیای خود با جرئت ،قدرتمند و مهربان!
نمی دانم چه شد که سرزمین من اتش گرفت و امپراطوری ام نابود گشت
در کدامین جنگ مغلوب گشتم؟ کدام عفریته را به سرزمین خود راه دادم؟
دیگر برای پادشاهی نه جرئتی مانده نه قدرتی!
نوشته مال خودمه !
اگه میخواین جایی بذارین با ذکر منبع لطفا!
هر چی که بشه...
برچسب : کودکی شعر,کودکی ایوان,کودکی یک پیشوا,کودکی مونا غمخوار,کودکی آیدا تبیانیان,کودکی هایم کجاست,کودکی هایم,کودکی از جمله آزادگان,کودکی ام,کودکی ده ساله بودم, نویسنده : 7ye-doost0 بازدید : 162